کلینیک رواننشاسی و روانپزشکی ویان

مشاوره روانشناسی و درمان اختلالات روانی

کلینیک رواننشاسی و روانپزشکی ویان

مشاوره روانشناسی و درمان اختلالات روانی

تعریف تفاوت: خودکارآمدی، اعتماد به نفس و عزت نفس

 

در حالی که اکثر مردم عموماً عزت نفس و اعتماد به نفس را دو نام برای یک چیز می‌دانند، و احتمالاً به ندرت به اصطلاح «خودکارآمدی» فکر می‌کنند، این سه اصطلاح برای روان‌شناسانی که آنها را مطالعه می‌کنند، معانی کمی متفاوت دارند (Druckman & بیورک، 1994؛ اونی، و اوکسوزاوغلو-گوون، 2015).

خودکارآمدی چیست؟

احتمالاً آلبرت بندورا بیشترین استناد در مورد خودکارآمدی است و او خودکارآمدی را به عنوان باورهای افراد در مورد ظرفیت آنها برای تأثیرگذاری بر رویدادهای زندگی خود تعریف می کند (بندورا، 1977).برای ارتباط با روانشناس مرد خوب در تهران اینجا کلیک کنید

این امر از جنبه مهمی با عزت نفس متفاوت است: تعریف عزت نفس اغلب بر ایده هایی در مورد ارزش یا شایستگی یک فرد استوار است، در حالی که خودکارآمدی ریشه در باورهایی درباره توانایی های فرد برای مدیریت موقعیت های آینده دارد . از این نظر، عزت نفس بیشتر یک باور متمرکز بر حال است در حالی که خودکارآمدی بیشتر یک باور آینده نگر است.

اعتماد به نفس چیست؟

این احتمالاً پرکاربردترین اصطلاح برای این مفاهیم مرتبط خارج از تحقیقات روانشناسی است، اما هنوز در مورد اینکه اعتماد به نفس دقیقاً چیست، سردرگمی وجود دارد. یکی از پراستنادترین منابع در مورد اعتماد به نفس به آن به عنوان صرفاً اعتقاد به خود اشاره می کند (Bénabou & Tirole, 2002).

مقاله معروف دیگری اعتماد به نفس را به عنوان انتظارات فرد از عملکرد و خود ارزیابی توانایی ها و عملکرد قبلی تعریف می کند (لنی، 1977).

در نهایت، دیکشنری آنلاین روانشناسی اعتماد به نفس را به عنوان اعتماد فرد به توانایی ها، ظرفیت ها و قضاوت های خود یا اعتقاد به اینکه می تواند با موفقیت با چالش ها و خواسته های روزانه روبرو شود، تعریف می کند (فرهنگ روانشناسی آنلاین).

همچنین اعتماد به نفس باعث شادی بیشتر می شود. به طور معمول، زمانی که به توانایی های خود اطمینان دارید، به دلیل موفقیت های خود شادتر هستید. وقتی نسبت به توانایی های خود احساس بهتری دارید، انرژی و انگیزه بیشتری برای اقدام و رسیدن به اهداف خود خواهید داشت .

پس اعتماد به نفس از این جهت شبیه خودکارآمدی است که بر عملکرد آینده فرد تمرکز دارد. با این حال، به نظر می رسد بر اساس عملکرد قبلی است، و بنابراین به یک معنا، آن را نیز بر گذشته تمرکز می کند.

بسیاری از روانشناسان هنگام در نظر گرفتن باورهای یک فرد در مورد توانایی های خود در مورد یک کار خاص یا مجموعه ای از وظایف، تمایل دارند به خودکارآمدی اشاره کنند، در حالی که اعتماد به نفس بیشتر به عنوان یک ویژگی گسترده تر و پایدارتر در مورد ادراک فرد از توانایی کلی نامیده می شود.

عزت نفس چیست؟

مسلماً موریس روزنبرگ و ناتانیل براندن تأثیرگذارترین صداها در تحقیقات عزت نفس بودند. روزنبرگ در کتاب خود، جامعه و تصویر خود نوجوان در سال 1965، برداشت خود را از عزت نفس مورد بحث قرار داد و مقیاس عزت نفس مورد قبول خود را معرفی کرد.

یک PDF رایگان از مقیاس عزت نفس روزنبرگ در اینجا موجود است .

تعریف او از عزت نفس بر این فرض استوار بود که این یک باور نسبتاً پایدار در مورد ارزش کلی فرد است. این یک تعریف گسترده از عزت نفس است و آن را به عنوان صفتی تعریف می کند که تحت تأثیر عوامل مختلف است و تغییر آن نسبتاً دشوار است.

در مقابل، براندن معتقد است که عزت نفس از دو مؤلفه متمایز تشکیل شده است: خودکارآمدی، یا اعتمادی که به توانایی خود برای مقابله با چالش های زندگی داریم، و احترام به خود، یا اعتقاد به اینکه ما شایسته شادی، عشق هستیم. و موفقیت (1969).

تعاریف مشابه هستند، اما شایان ذکر است که تعریف روزنبرگ بر باورهایی در مورد ارزش خود تکیه دارد، باوری که می تواند معانی بسیار متفاوتی برای افراد مختلف داشته باشد، در حالی که براندن در مورد اینکه کدام باورها در عزت نفس نقش دارند، مشخص تر است.

در مورد کسانی که عزت نفس بیش از حد دارند چطور؟ آیا خودشیفتگی می تواند نتیجه داشتن عزت نفس بیش از حد باشد؟ یک تعریف روانشناختی می تواند این باشد که خودشیفتگی یک مقدار افراطی خودخواهی است، با دیدی بزرگ به استعدادهای خود و میل به تحسین.

عزت نفس در سطوح بالا و پایین می تواند آسیب زا باشد، بنابراین مهم است که تعادل را در وسط ایجاد کنید. دیدگاه واقع بینانه اما مثبت نسبت به خود اغلب ایده آل است.

عزت نفس از کجا می آید؟ چه تأثیری بر زندگی ما دارد؟ عزت نفس اغلب به عنوان یک ویژگی شخصیتی دیده می شود، به این معنی که تمایل به پایداری و پایداری دارد.

معمولاً سه مؤلفه وجود دارد که عزت نفس را تشکیل می دهند:

  • عزت نفس یک نیاز ضروری انسان است که برای بقا و رشد طبیعی و سالم حیاتی است
  • عزت نفس بر اساس باورها و آگاهی فرد به طور خودکار از درون ناشی می شود
  • عزت نفس در ارتباط با افکار، رفتارها، احساسات و اعمال فرد رخ می دهد.

عزت نفس یکی از انگیزه های اساسی انسان در سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو است. مزلو پیشنهاد می کند که افراد هم به احترام دیگران و هم به احترام درونی نیاز دارند. این نیازها باید برآورده شوند تا یک فرد رشد کند و شکوفا شود.

این نیازها باید برآورده شوند تا فرد رشد کند و به خودشکوفایی دست یابد . اعتماد به نفس و عزت نفس دو پدیده روانشناختی نزدیک به هم هستند که هر دو بر اساس تجربیات گذشته هستند و هر دو به عملکرد آینده نگاه می کنند.

ADHD در کودکان: علائم، غربالگری و تشخیص

خواه رویاپردازی، بی قراری مداوم یا صحبت بی وقفه، بسیاری از والدین با علائم مرتبط با اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) آشنا هستند.

این عارضه میلیون‌ها کودک را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما هنوز تصورات نادرست زیادی پیرامون آن وجود دارد، از جمله نحوه تشخیص و تأثیر آن بر کودکان.

من به عنوان یک متخصص اطفال از کودکان مبتلا به ADHD مراقبت و تشخیص می دهم. این کودکان اغلب در خانه یا مدرسه با طغیان‌های ناگهانی دست و پنجه نرم می‌کنند و ممکن است به عنوان «یادگیرندگان ضعیف» یا «بچه‌های بد» برچسب زده شوند.

این برچسب منفی ناعادلانه است و می تواند منجر به "اثر گلوله برفی" مضر شود. کودک به طور قابل درک ناامید می شود و ممکن است دچار فروپاشی مکرر شود زیرا نمی تواند رفتار خود را کنترل کند. این می تواند منجر به "رفتار نادرست"، اعتماد به نفس پایین، روابط ضعیف با همسالان و حتی اضطراب و افسردگی شود.


برای مشاوره با دکتر بیش فعالی در تهران با گروه ویان تماس بگیرید

خوشبختانه، با ترویج رفتارهای مثبت و آشنایی با طیف گسترده ای از منابع، درمان ها و ابزارهای ADHD، راه های زیادی برای قرار دادن کودکان مبتلا به ADHD در مسیر موفقیت وجود دارد.

ADHD چیست؟

ADHD یک سندرم رایج است که عملکرد روزانه را در سطوح مختلف از طریق علائم اصلی بی توجهی و/یا بیش فعالی مختل می کند. معمولا در دوران کودکی تشخیص داده می شود و می تواند تا بزرگسالی نیز ادامه یابد.

نمونه هایی از علائم مرتبط با این اختلال عبارتند از:

  • مشکل در تمرکز
  • مشکل در نشستن
  • تکانشگری

علاوه بر تأثیرات شناختی، ADHD می تواند از نظر تحصیلی، رفتاری و عاطفی کودک را تحت تأثیر قرار دهد.

علائم در چندین موقعیت وجود دارد و اغلب توسط والدین، اعضای خانواده، معلمان یا سایر مراقبان متوجه می شوند. برای اینکه کودک مبتلا به ADHD تشخیص داده شود، علائم باید حداقل شش ماه ادامه داشته باشد.

انواع مختلف ADHD چیست؟

سه زیرگروه اصلی ADHD وجود دارد:

  • بی توجه
  • بیش فعال / تکانشی
  • ترکیبی (علائم هر دو زیرگروه دیگر)

کودکانی که زیرگروه بی‌توجهی دارند اغلب به عنوان "رویاپرداز" شناخته می‌شوند. آنها در توجه کردن در داخل و خارج از کلاس مشکل دارند. اغلب حواسشان پرت می‌شود، اشتباهات بی‌احتیاطی مرتکب می‌شوند و ممکن است مرتباً اشیاء خود را گم کنند. وقتی یک بزرگسال به کودک بی‌توجهی خطاب می‌کند، ممکن است به نظر برسد که کودک به او گوش نمی دهد.

در مقابل، کودکان مبتلا به ADHD بیش فعال/تکانشی نیاز به حرکت دائمی را احساس می کنند و طوری به نظر می رسند که گویی توسط یک موتور اداره می شوند. آنها اغلب در یک جا نشستن مشکل دارند و ممکن است مدام بی قراری کنند یا بی قرار به نظر برسند. والدین ممکن است متوجه شوند که یک نوجوان در بازی آرام یا منتظر نوبت در هنگام صحبت کردن مشکل دارد.

یک کودک همچنین می تواند زیرگروه ADHD ترکیبی داشته باشد. این کودکان دارای شدت متفاوتی از علائم بی توجهی و بیش فعالی هستند. همانطور که آنها بزرگتر می شوند، علائم آنها می تواند تکامل یابد (در ابتدا می توانند علائم بیش فعالی بیشتری داشته باشند و علائم بی توجهی یا تکانشی بیشتری در نوجوانی ایجاد کنند.)

به طور متوسط، علائم بیش فعالی در حدود سنین 4 تا 5 سالگی مشاهده می شود، در حالی که علائم بی توجهی ممکن است بعداً شناسایی شوند، زمانی که کودک به 8 تا 9 سالگی برسد.

چگونه یک کودک مبتلا به ADHD تشخیص داده می شود و چه کسانی در این روند دخیل هستند؟

تشخیص ADHD یک تلاش تیمی است، اما یک متخصص اطفال  می‌تواند با ارائه ابزار غربالگری و پاسخگویی به هر سوالی، به شروع فرآیند کمک کند.

یک ابزار غربالگری ADHD می تواند علائم را در تنظیمات متعدد شناسایی کند. این می تواند توسط مراقبین، از جمله اعضای خانواده، معلمان و مربیان، برای ارزیابی علائم در چند ماه گذشته تکمیل شود.

یکی از ابزارهای غربالگری محبوب مقیاس ارزیابی واندربیلت موسسه ملی کیفیت سلامت کودکان (NICHQ) است.

این پرسشنامه معمولاً اطلاعاتی را در مورد علائم کودک از دیدگاه والدین و معلمان جمع آوری می کند، اما می توان آن را در منابع متعددی از جمله پدربزرگ و مادربزرگ، مربیان و مدیران مهدکودک توزیع کرد.

این ابزار به عنوان یک راه عالی برای شناسایی شدت علائم در رفتار کودک در شش ماه گذشته عمل می کند. همچنین می‌تواند علائم سایر شرایطی را که ممکن است همراه با ADHD وجود داشته باشد، از جمله اختلال مقابله‌ای - نافرمانی، اختلال سلوک، اضطراب و افسردگی را بررسی کند.

پس از انجام غربالگری، متخصص اطفال یک ارزیابی کامل را برای تشخیص انجام می دهد. آنها به اجزای کلیدی مانند:

  • سابقه پزشکی خانوادگی
  • عوامل استرس زا اجتماعی
  • قد و وزن
  • بینایی و شنوایی
  • هماهنگی
  • مهارت های ارتباطی

بسیاری از شرایط پزشکی را می توان به دلیل علائم مشابه با ADHD اشتباه گرفت. متخصصان اطفال می توانند این تفاوت ها را شناسایی کرده و در صورت نیاز به متخصصان اطفال مراجعه کنند.

به عنوان مثال، اگر کودک علائم اوتیسم یا اختلال یادگیری را نشان می دهد، متخصصان در اطفال رشدی و رفتاری یا عصب روانشناسی ممکن است مفید باشند.

چرا بسیاری از مردم یک روانشناس زن را ترجیح می دهند؟

یک روانشناس را در ذهن خود تصور کنید: شخصی مهربان، متفکر و کمک کننده، که می تواند شما را از طریق مسائل راهنمایی کند و به شما در غلبه بر مشکلات کمک کند. آیا آنها جنسیت دارند؟ در حالی که، البته، هر فردی با هر جنسیتی می‌تواند روان‌شناس بزرگی شود، داده‌های جدید nilo.health آنچه را که بسیاری از ما ممکن است به طور غریزی احساس کنیم، ثابت می‌کند: بیشتر مردم یک روان‌شناس زن را ترجیح می‌دهند.

برای مشاوره با روانشناس زن در تهران اینجا کلیک کنید


اما چرا اینطور است؟ آیا انگی بر روانشناسان مرد وجود دارد؟ آیا زنان به نحوی «بهتر» به ما کمک می کنند تا مسائل خود را حل کنیم؟ آیا روانشناسان غیر باینری و مرد هم می توانند تاثیر بگذارند؟ و داده ها دقیقا چه می گویند؟ ما در این راهنما به همه این سوالات و موارد دیگر پاسخ خواهیم داد.

چه کسی روانشناس زن را ترجیح می دهد؟

بر اساس داده های جدید nilo.health، پاسخ این است: اکثر مردم!

مطالعه جدید ما ارقام جالبی را نشان می دهد، از جمله:

  • 74 درصد از کاربران نیلو روانشناسان زن را ترجیح می دهند
  • 56 درصد از کاربران مرد روانشناسان زن را ترجیح می دهند 
  • 86 درصد از کاربرانی که مایلند روی مسائل خانوادگی تمرکز کنند، روانشناس زن را ترجیح می دهند

ما همچنین موارد جالبی را کشف کردیم که در آن داده‌ها تأکید کمتری بر روان‌شناسان زن نشان می‌داد، حتی اگر ترجیح اکثریت همچنان به سمت زنان باشد. به عنوان مثال… 

  • در میان کاربران مرد، ترجیح روانشناسان LGBTQ به طور قابل توجهی بیشتر از کاربران زن است: 16٪ از کاربران مرد، روانشناسان LGBTQ را ترجیح می دهند ، در مقابل 5٪ از کاربران زن.
  • کاربرانی که مایل به تمرکز بر اعتیاد هستند، ترجیح بیشتری نسبت به روانشناسان مرد دارند.
  • کاربرانی که می‌خواهند روی مسائل مدیریتی تمرکز کنند، ترجیح بیشتری برای روان‌شناسان مرد دارند، به‌ویژه در میان کاربران مرد: 50 درصد مردانی که روی مدیریت تمرکز می‌کنند، روان‌شناسان زن را ترجیح می‌دهند، در حالی که 44 درصد روان‌شناسان مرد را ترجیح می‌دهند.
  • ترجیح روانشناسان زن در میان Gen Z و کاربران جوان تر ، که به احتمال زیاد به روانشناسان LGBTQ یا POC ترجیح می دهند، اندکی کاهش می یابد .

اما حتی این موارد جالب همگی در صلاحیت ترجیح روانشناسان زن قرار داشتند . این موضوع، کشف اینکه چرا کاربران ما - و بسیاری از افرادی که به دنبال درمان هستند - اینقدر به سمت روانشناسان زن سوق داده می شوند، جذاب تر می شود.

تعداد روانشناسان زن بیشتر از مردان است

یک توضیح می تواند یک واقعیت ساده باشد: تعداد روانشناسان زن در رشته خود از مردان بیشتر است. انجمن روانشناسی آمریکا تأکید می کند که زنان 76 درصد از دکترای جدید روانشناسی، 74 درصد از روانشناسان اولیه شغلی و 53 درصد از نیروی کار روانشناسی را تشکیل می دهند. (با وجود این، زنانی که در روانشناسی کار می کنند هنوز با اختلاف دستمزد قابل توجهی روبرو هستند .) و داده های خود نیلو این را تأیید می کند: در میان مجموعه روانشناسان پیشرو جهانی ما ، 79 درصد زن هستند. 

آیا می خواهید در مورد سلامت روان در محل کار بیشتر بدانید؟

البته این که تعداد روانشناسان زن بیشتر از مردان است به این معنی نیست که مردم نمی توانند از روانشناس مرد درخواست کنند . با این حال، این بدان معناست که ما ممکن است بیشتر به دیدن روانشناسان زن در محل کار عادت داشته باشیم.

وقتی کسی به درمان فکر می کند، ممکن است از یک روانشناس زن بخواهد که تصویر ذهنی او را مطابقت دهد.

به طور مشابه، اگر فردی قبلاً درمانگری داشته باشد که دوستش داشت و زن بود، ممکن است مهارت او را با جنسیت او مرتبط کند و دفعه بعد که به دنبال درمان بود، از زن دیگری بخواهد. 

ما روانشناسان زن را با کلیشه های زنانه مرتبط می کنیم

دلیل پیچیده‌تر ممکن است مرتبط ساختن روانشناسان زن با کلیشه‌های زنانه باشد: برخی از آنها قدیمی و برخی از آنها حتی جنسیت‌گرا هستند. اغلب، جامعه ما به ما می گوید که زنان باید پرورش دهندگان، مهربان، دلسوز، همدل، توجه و عادت به گوش دادن به دیگران باشند. اگرچه این کلیشه ها اغلب برای زنان نتیجه معکوس می دهند، اما بدون شک ویژگی های مفیدی در یک روانشناس هستند! 

برخی داده ها نشان می دهد که این کلیشه ها ممکن است دارای عناصری از حقیقت باشند. یک مطالعه فنلاندی نشان داد که درمانگران زن که به بیماران مبتلا به سوء مصرف مواد مشاوره می‌دهند نسبت به همکاران مرد خود بسیار دوستانه‌تر و همدل‌تر بودند. نتایج نرخ موفقیت بسیار بالاتری در درمان داشتند، زیرا همدلی درمانگر می تواند تا 67 درصد از واریانس در نتیجه درمان را توضیح دهد .

اطلاعات nilo.health اما نشان می دهد که این کلیشه یک شمشیر دو لبه است. این واقعیت که کاربران در مورد مسائل مدیریتی ترجیح بیشتری نسبت به روانشناس مرد داشتند، ممکن است نشان دهد که ما به احتمال زیاد مردان را با موفقیت تجاری مرتبط می کنیم. و بسیاری از روانشناسان مرد همدل وجود دارند که قادر به ارائه حمایت الهام بخش و تغییر دهنده زندگی به بیماران خود هستند. 

انگی علیه روانشناسان مرد؟

یک سوال که ممکن است از این داده ها مطرح شود این است که آیا ما تعصب ناعادلانه ای علیه روانشناسان مرد داریم. تحقیقات انجمن روانشناسی آمریکا نگران این بود که تعداد فزاینده روانشناسان زن و دانشجویان روانشناسی ممکن است در نبود تنوع در این زمینه نتیجه معکوس داشته باشد. اما داده های نیلو نشان می دهد که در واقع، مردان اغلب ترجیح می دهند با یک زن صحبت کنند.

مسائل اعتماد چیست؟

 

مسائل مربوط به اعتماد، چالش هایی است که برخی از افراد در این باور دارند که دیگران قابل اعتماد، صادق و وفادار هستند. تجربه مسائل مربوط به اعتماد می تواند به این معنی باشد که شما دائماً با شک و تردید در مورد اهداف دیگران مبارزه می کنید، که اغلب منجر به احساس انزوا یا سوء تفاهم می شود. این می تواند شما را از ایجاد و حفظ روابط سالم به دلیل ترس از آسیب دیدن یا خیانت باز دارد. این عدم اعتماد می تواند بر همه زمینه های زندگی شما تأثیر بگذارد، از روابط شخصی گرفته تا تعاملات حرفه ای. برای ارتباط با زوج درمانگر خوب در تهران اینجا کلیک کنید

اما اول، مهم است که عناصر مثبت اعتماد در زندگی و روابط خود را درک کنیم.

6 جنبه مثبت اعتماد در زندگی ما

  1. خودتان بودن: وقتی اعتماد وجود دارد، می توانید بدون ترس از قضاوت یا خیانت، خود واقعی خود باشید. این اصالت کلید ایجاد ارتباطات واقعی است.

  2. احساس امنیت و امنیت: اعتماد احساس امنیت را فراهم می کند، عنصری حیاتی برای روابط پایدار و سالم. 

  3. تمرکز بر مثبت بودن: با اعتماد، تمرکز شما می تواند از نگرانی و سوء ظن به قدردانی و لذت بردن از ارتباطات خود با دیگران تغییر کند.

  4. افزایش صمیمیت و صمیمیت: اعتماد می تواند روابط شما را عمیق تر کند، صمیمیت، درک و پیوندهای قوی تر.

  5. کاهش استرس و اضطراب: اعتماد می تواند به کاهش سطح استرس و اضطراب در تعاملات شما کمک کند. می توانید کمتر نگران اتفاقاتی باشید که ممکن است رخ دهد و از لحظه حال لذت ببرید.

  6. ارتباطات بهبود یافته: حل تعارضات و درک بهتر یکدیگر می تواند آسان تر باشد، زیرا اعتماد، ارتباط باز و صادقانه را تشویق می کند .

4 نوع مسائل مربوط به اعتماد

مسائل مربوط به اعتماد می تواند به اشکال مختلف ظاهر شود. درک این انواع مختلف ممکن است به شما کمک کند با همدلی و صبر به این چالش ها برخورد کنید ، هم برای خودتان و هم برای دیگران، که می تواند دری را به روی روابط سالم تر و قابل اعتمادتر باز کند. مهم است که به یاد داشته باشید که مسائل مربوط به اعتماد بازتابی از شخصیت شما نیست، بلکه پاسخی به تجربیات گذشته است. 

1. اعتماد به مسائل در روابط عاشقانه

افرادی که در روابط عاشقانه مشکل اعتماد دارند، ممکن است باور کنند که شریک زندگی آنها وفادار است یا بهترین علایق آنها را در دل دارد، سخت است. این می‌تواند منجر به شک‌ها و پرسش‌های مداوم شود، حتی اگر این ترس‌ها بر اساس واقعیت نباشند. از سوی دیگر، مسائل مربوط به اعتماد در روابط عاشقانه می تواند پس از خیانت، دروغگویی، یا ارتباط ضعیف و ناسازگار ایجاد شود. 

2. مسائل اعتماد در دوستی ها

مسائل مربوط به اعتماد بین دوستان ممکن است شما را برای باز کردن و به اشتراک گذاشتن افکار شخصی دچار مشکل کند، از ترس اینکه دوستانتان شما را ناامید کنند. وقتی شک دارید که دوستی هایتان واقعی است، ایجاد ارتباطات عمیق و پایدار می تواند چالش برانگیز باشد.

3. مسائل اعتماد در روابط خانوادگی

تجارب گذشته، مانند درگیری های خانوادگی، وعده های شکسته، یا ناهماهنگی در حمایت، می تواند منجر به بی اعتمادی در پویایی خانواده شود. این می تواند منجر به تردید در اعتماد کردن یا تکیه به اعضای خانواده شود.

4. اعتماد به مسائل در روابط حرفه ای

در محل کار، مسائل مربوط به اعتماد می تواند بر کار تیمی، همکاری و رضایت شغلی کلی تأثیر بگذارد. ممکن است به شایستگی، نیات یا قابلیت اطمینان همکاران شک کنید. این می تواند منجر به مشکلاتی در واگذاری وظایف، کار در تیم ها یا ایجاد شبکه شود.

اختلال اضطراب اجتماعی


ویژگی بارز اختلال اضطراب اجتماعی که فوبیای اجتماعی نیز نامیده می شود، اضطراب شدید یا ترس از قضاوت شدن، ارزیابی منفی یا طرد شدن در یک موقعیت اجتماعی یا عملکردی است. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است نگران رفتار کردن باشند یا به طور مشهودی مضطرب به نظر برسند (مثلاً سرخ شدن، سر خوردن کلمات)، یا احمق، بی دست و پا یا کسل کننده دیده شوند. در نتیجه، اغلب از موقعیت‌های اجتماعی یا عملکردی اجتناب می‌کنند و زمانی که نمی‌توان از موقعیتی اجتناب کرد، اضطراب و پریشانی قابل توجهی را تجربه می‌کنند. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی علائم فیزیکی قوی مانند ضربان قلب سریع، حالت تهوع و تعریق را نیز تجربه می‌کنند و ممکن است هنگام مواجهه با موقعیتی ترسناک، حملات تمام عیار را تجربه کنند. اگرچه آنها تشخیص می دهند که ترس آنها بیش از حد و غیر منطقی است، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی اغلب در برابر اضطراب خود احساس ناتوانی می کنند.

اختلال اضطراب اجتماعی تقریباً 15 میلیون بزرگسال آمریکایی را تحت تأثیر قرار می دهد و بعد از فوبیای خاص، دومین اختلال اضطرابی رایج است. میانگین سن شروع اختلال اضطراب اجتماعی در دوران نوجوانی است. اگرچه افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی معمولاً کمرویی شدید را در دوران کودکی گزارش می کنند، مهم است که توجه داشته باشیم که این اختلال صرفاً خجالتی نیست.  در مورد تفاوت بخوانید.

اختلال اضطراب اجتماعی می تواند زندگی افرادی را که از آن رنج می برند، ویران کند. به عنوان مثال، افراد ممکن است فرصت شغلی که مستلزم تعامل مکرر با افراد جدید است را رد کنند یا به دلیل ترس از لرزش دستانشان هنگام خوردن یا نوشیدن از بیرون رفتن برای غذا خوردن با دوستان خودداری کنند. علائم ممکن است به قدری شدید باشد که زندگی روزمره را مختل کند و به طور قابل توجهی در روال های روزمره، عملکرد شغلی یا زندگی اجتماعی تداخل داشته باشد و تکمیل مدرسه، مصاحبه و یافتن شغل، و داشتن دوستی ها و روابط عاشقانه را دشوار کند. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی نیز در معرض افزایش خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلالات مصرف الکل هستند. 

علیرغم وجود درمان‌های مؤثر، کمتر از 5 درصد از افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی در سال بعد از شروع اولیه به دنبال درمان هستند و بیش از یک سوم افراد علائم را برای 10 سال یا بیشتر قبل از درخواست کمک گزارش می‌کنند.