در یک کلام، نه. از زمان جنگ جهانی دوم، روانشناسی تلاش های خود را بر مشکلات روانی و چگونگی اصلاح آنها متمرکز کرده است. این تلاشها سود زیادی به همراه داشته است. گام های بلندی در درک و درمان اختلالات روانی برداشته شده است. اکنون درمانهای مؤثری برای بیش از دوازده اختلال وجود دارد که زمانی غیرقابل درمان بودند (بارت و اولندیک، 2004؛ ایوانز و همکاران، 2005؛ هیبز و جنسن، 1996؛ کازدین و ویز، 2003؛ ناتان و گورمن، 1992، 20; سلیگمن، 1994).
با این حال، یکی از پیامدهای این تمرکز بر مشکلات روانی این است که روانشناسی چیزی برای گفتن در مورد آنچه که زندگی را ارزشمندتر می کند، ندارد. روانشناسی مثبت گرا پیشنهاد می کند که این عدم تعادل را با تمرکز بر نقاط قوت و همچنین نقاط ضعف، ساختن بهترین چیزها در زندگی و همچنین ترمیم بدترین ها اصلاح کند. بیان میکند که خوبی و تعالی انسان به اندازه پریشانی و بینظمی معتبر است، که زندگی مستلزم چیزی بیش از رفع مشکلات است.
دغدغه روانشناسی برای رفع مشکلات انسان قابل درک است و قطعا نباید آن را رها کرد. رنج بشر نیازمند راه حل های علمی است. با این حال، رنج و رفاه، هر دو بخشی از شرایط انسان هستند و روانشناسان باید به هر دو توجه داشته باشند.
2. آیا روانشناسی مثبت فقط برای شاد کردن مردم است؟
"خوشبختی" معمولاً به عنوان یک حالت خوب یا تجربه لذت بخش تعریف می شود، اما این مفهوم از شادی تنها بخش کوچکی از روانشناسی مثبت است. روانشناسی مثبت گرا مطالعه علمی نقاط قوت و فضایل است که افراد و جوامع را قادر به شکوفایی می کند. به گفته سلیگمن (2002)، روانشناسی مثبت گرا سه دغدغه اصلی دارد: احساسات مثبت، ویژگی های فردی مثبت و نهادهای مثبت. درک احساسات مثبت مستلزم مطالعه رضایت از گذشته، شادی در حال و امید به آینده است. درک ویژگیهای مثبت فردی شامل مطالعه نقاط قوت و فضایل است، مانند ظرفیت عشق و کار، شجاعت، شفقت، انعطافپذیری، خلاقیت، کنجکاوی، درستکاری، خودشناسی، میانهروی، خویشتنداری و خرد. درک نهادهای مثبت مستلزم مطالعه معنا و هدف و همچنین نقاط قوتی است که جوامع بهتری را تقویت میکند، مانند عدالت، مسئولیتپذیری، مدنیت، فرزندپروری، تربیت، اخلاق کاری، رهبری، کار گروهی، هدف و بردباری.
هر یک از این سه حوزه به معنای متفاوتی از اصطلاح علمی ناکارآمد «خوشبختی» مربوط میشود و هر کدام راه خود را به سوی خوشبختی دارند (سلیگمن، 2002). احساسات مثبت منجر به زندگی خوشایند می شود که شبیه تئوری های لذت جویانه شادی است. استفاده از نقاط قوت خود در یک کار چالش برانگیز منجر به تجربه جریان (Csikszentmihalyi, 1990) و زندگی درگیر می شود. به کارگیری نقاط قوت خود در خدمت چیزی بزرگتر از خود می تواند به زندگی معنادار منجر شود (مثلاً تعلق و خدمت به نهادهایی مانند آموزش، مطبوعات آزاد، مذهب، دموکراسی و خانواده، به چند مورد).
3. آیا روانشناسی مثبت اندیشی همان مثبت اندیشی است؟
روانشناسی مثبت گرا از سه جهت با مثبت اندیشی متفاوت است. اول، روانشناسی مثبت گرا مبتنی بر مطالعه علمی تجربی و قابل تکرار است. دوم، مثبت اندیشی ما را برای همه زمان ها و مکان ها مثبت ترغیب می کند، اما روانشناسی مثبت این کار را نمی کند. روانشناسی مثبت گرا تشخیص می دهد که علی رغم مزایای مثبت اندیشی، مواقعی وجود دارد که تفکر منفی یا واقع بینانه مناسب است. مطالعات نشان میدهد که خوشبینی با سلامت، عملکرد، طول عمر و موفقیت اجتماعی بهتر مرتبط است (سلیگمن، 1991؛ لیوبومیرسکی، کینگ و داینر، 2005)، اما شواهدی وجود دارد که در برخی موقعیتها تفکر منفی منجر به دقت بیشتر میشود. پیامدهای مهم (آلیاژ، آبرامسون و کیارا، 2000). تفکر خوش بینانه می تواند با دست کم گرفتن خطرات مرتبط باشد (پترسون و وایدیا، 2003). برای مثال، ما لزوماً نمیخواهیم که یک خلبان یا کنترلکننده ترافیک هوایی هنگام تصمیمگیری در مورد پرواز در هنگام طوفان خوشبین باشد.
سومین تمایز بین مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت این است که بسیاری از محققان روانشناسی مثبت ده ها سال روی جنبه "منفی" چیزها کار کرده اند - افسردگی، اضطراب، تروما، و غیره. ما روانشناسی مثبت را جایگزینی برای روانشناسی سنتی نمی دانیم. اما صرفاً به عنوان مکملی برای دستاوردهای روانشناسی سنتی که به سختی به دست آمده است.
آرتریت نخاعی التهاب مفاصل فاست در ستون فقرات یا مفاصل ساکروایلیاک بین ستون فقرات و لگن است. ممکن است با ساییدگی، اختلالات خود ایمنی، عفونت و سایر شرایط مرتبط باشد. گاهی اوقات، التهاب ممکن است محل هایی را که رباط ها و تاندون ها به استخوان های ستون فقرات می چسبند نیز تحت تاثیر قرار دهد. صرف نظر از محل دقیق، آرتریت در پشت یا گردن می تواند دردناک باشد و اغلب مزمن می شود.
استئوآرتریت شایع ترین نوع آرتریت است که ستون فقرات را درگیر می کند.
آرتروز می تواند در هر جایی از ستون فقرات رخ دهد، اما در قسمت پایین کمر و گردن شایع تر است.
درد و سفتی شایع ترین علائم آرتریت ستون فقرات است.
علل آرتریت نخاعی هنوز تا حد زیادی ناشناخته است به جز آرتروز که معمولاً در نتیجه ساییدگی و پارگی است.
درمان آرتریت ستون فقرات ممکن است شامل داروهای مسکن، تزریق استروئید، فیزیوتراپی و جراحی در موارد شدید باشد.
علل آرتریت در پشت یا گردن بسته به نوع آرتریت شما متفاوت است. علاوه بر سایش و پارگی طبیعی و محرک های خودایمنی، در بسیاری از موارد علت دقیق ناشناخته باقی می ماند. اجزای ژنتیکی در ارتباط با برخی از اشکال آرتریت نخاعی شناسایی شده است، به این معنی که ممکن است ارثی باشد.
سایر عوامل خطر آرتریت نخاعی عبارتند از:
سن
اضافه وزن / چاقی
وجود شرایط خاصی مانند دیابت، نقرس، پسوریازیس، سل، سندرم روده تحریک پذیر و بیماری لایم.
بیش از 100 نوع مختلف آرتریت وجود دارد و بیشتر آنها ممکن است بر پشت یا گردن تأثیر بگذارند. اگرچه همه آرتریت ها منجر به التهاب می شوند، آرتریت بر اساس منشاء آن به دو دسته التهابی و غیر التهابی (دژنراتیو) تقسیم می شود.
استئوآرتریت (آرتریت غیر التهابی یا دژنراتیو) شایع ترین شکل آرتریت نخاعی است. معمولاً کمر را تحت تأثیر قرار می دهد و از طریق ساییدگی ایجاد می شود. همانطور که غضروف بین مفاصل به آرامی تجزیه می شود، منجر به التهاب و درد می شود. از آنجایی که درد ناشی از آسیب مکانیکی است، معمولاً زمانی که کمر خود را خم میکنید یا میپیچانید، بیشتر قابل توجه است. صدمات کمری در گذشته نیز ممکن است به ایجاد آرتریت دژنراتیو ستون فقرات کمک کند.
استئوآرتریت ستون فقرات معمولاً مفاصل فاست بین مهره ها را درگیر می کند. همچنین به عنوان آرتریت مفصل فاست، سندرم مفصل فاست و بیماری فاست شناخته می شود. در برخی موارد، دژنراسیون دیسک های ستون فقرات ( بیماری دژنراتیو دیسک ) ممکن است به آرتریت مفصل فاست کمک کند. با نازک شدن دیسک های بین مهره ها، فشار بیشتری به مفاصل فاست منتقل می شود. این منجر به اصطکاک بیشتر و آسیب بیشتر به غضروف می شود.
هنگامی که این تغییرات دژنراتیو در گردن رخ می دهد، به این وضعیت اسپوندیلوز گردنی می گویند . آرتروز گردن همیشه باعث درد نمی شود و بسیاری از افراد علائم قابل توجهی ندارند.
بعد از سزارین به خانه می روید. باید انتظار داشته باشید که برای مراقبت از خود و نوزادتان به کمک نیاز داشته باشید. با شریک زندگی، والدین، همسر یا دوستان خود صحبت کنید.
زمانی که زایمان طبیعی از طریق واژن برای زنی امکان پذیر یا ایمن نباشد، باید نوزاد خود را با جراحی به دنیا بیاورد که به آن سزارین یا سزارین گفته می شود. من می دانم که این موضوع اخیراً بحث برانگیز است، گاهی اوقات مردم صحبت می کنند که سزارین اغلب انجام می شود. این ممکن است درست باشد، اما در صورت لزوم، می تواند زندگی مادر یا نوزاد را نجات دهد. سزارین عبارت است از زایمان از طریق یک سوراخ جراحی در ناحیه تحتانی شکم مادر، معمولاً در اطراف خط بیکینی. این روش اغلب در حالی که زن بیدار است انجام می شود. بدن از قفسه سینه تا پاها با استفاده از بی حسی اپیدورال یا نخاعی بی حس می شود. جراح معمولاً یک برش یا برش در سراسر شکم درست بالای ناحیه شرمگاهی ایجاد می کند. جراح رحم یا رحم و کیسه آمنیوتیک را باز می کند و سپس نوزاد را به دنیا می آورد. در صورت وجود مشکلاتی مانند ضربان قلب غیرطبیعی، وضعیت غیرعادی نوزاد در رحم، مشکلات رشدی در نوزاد، بارداری چند قلو مانند سه قلو، یا زمانی که مشکلاتی در نوزاد وجود داشته باشد، ممکن است یک زن سزارین شود. جفت یا بند ناف اگر مادر مشکلات پزشکی داشته باشد، مانند عفونت تبخال تناسلی فعال، فیبروم رحمی بزرگ در نزدیکی دهانه رحم، یا اگر به دلیل بیماری شدید برای زایمان ضعیف باشد، ممکن است سزارین لازم باشد. گاهی اوقات زایمانی که بیش از حد طول می کشد، ناشی از مشکلاتی مانند عبور سر نوزاد از کانال زایمان، یا در نمونه یک نوزاد بسیار بزرگ، ممکن است سزارین را ضروری کند. انجام سزارین یک روش بی خطر است. میزان عوارض بسیار کم است. با این حال، برخی خطرات از جمله عفونت مثانه یا رحم، آسیب به دستگاه ادراری و آسیب به نوزاد وجود دارد. سزارین همچنین ممکن است در بارداری های بعدی مشکلاتی ایجاد کند. میانگین بستری شدن در بیمارستان پس از سزارین 2 تا 4 روز است و به خاطر داشته باشید که بهبودی اغلب بیشتر از زایمان طبیعی طول می کشد. پیاده روی پس از سزارین برای تسریع بهبودی مهم است و ممکن است در زمان بهبودی، داروهای مسکن نیز ارائه شود. اکثر مادران و نوزادان پس از سزارین عملکرد خوبی دارند و اغلب، زنی که سزارین میکند ممکن است در صورت باردار شدن مجدد، زایمان طبیعی داشته باشد.
ممکن است تا 6 هفته خونریزی از واژن داشته باشید. به آرامی رنگ آن کمتر قرمز، سپس صورتی و سپس بیشتر رنگ زرد یا سفید خواهد داشت. خونریزی و ترشحات پس از زایمان را لوشی می گویند.
در ابتدا، برش (برش) شما کمی برآمده و صورتی تر از بقیه پوست شما خواهد بود. احتمالا تا حدودی پف کرده به نظر می رسد.
در عرض 4 تا 6 هفته به معاینه با ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی خود نیاز خواهید داشت.
اگر با پانسمان (بانداژ) به خانه می روید، پانسمان را روزی یک بار یا اگر کثیف یا خیس شد، پانسمان را روی بریدگی خود عوض کنید.
اگر از نوارها (Steri-Strips) برای بستن برش شما استفاده شده است:
بلند شدن و راه رفتن پس از رسیدن به خانه به بهبودی سریعتر کمک میکند و از لخته شدن خون جلوگیری میکند.
شما باید بتوانید بیشتر فعالیت های منظم خود را در 4 تا 8 هفته انجام دهید. قبل از آن:
حداقل 2 هفته با ماشین رانندگی نکنید. سوار شدن در ماشین اشکالی ندارد، اما مطمئن شوید که کمربند ایمنی خود را ببندید. در صورت مصرف داروهای ضد درد یا احساس ضعف یا ناامنی رانندگی، رانندگی نکنید.
سعی کنید وعده های غذایی کوچکتر از حد معمول بخورید و میان وعده های سالم در بین آنها بخورید. مقدار زیادی میوه و سبزیجات بخورید و 8 فنجان (2 لیتر) آب در روز بنوشید تا دچار یبوست نشوید.
هر هموروئیدی که ایجاد می کنید باید به آرامی اندازه آن کاهش یابد. برخی ممکن است از بین بروند. روش هایی که ممکن است به علائم کمک کند عبارتند از:
کودکان خردسال اغلب فحش می دهند زیرا در حال کشف زبان هستند. آنها ممکن است یک کلمه جدید را آزمایش کنند، شاید برای درک معنای آن. گاهی اوقات زمانی که کودکان در حال یادگیری بیان کلمات هستند، فحش دادن به طور تصادفی اتفاق می افتد.برای ارتباط با روانشناس زن خوب در تهران اینجا کلیک کنید.
کودکان همچنین ممکن است سعی در ابراز احساسی مانند ناامیدی داشته باشند. یا ممکن است به سادگی کلمه را به دلیل خنده دار به نظر رسیدن یا واکنش نشان دهند.
همچنین ممکن است کودکان هنگام فحش دادن از دیگران تقلید کنند. آنها ممکن است درک نکنند که فحش دادن قابل قبول نیست.
بهتر است با تلاش برای درک دلیل فحش دادن فرزندتان شروع کنید. اگر دلیل آن را می دانید، می تواند به شما در تصمیم گیری در مورد بهترین راه برای پاسخگویی کمک کند.
فحش دادن برای جلب توجه
اگر کودک شما فحش می دهد زیرا توجه شما را جلب می کند یا واکنش شدید شما را جلب می کند، بهتر است با نادیده گرفتن کامل فحش دادن پاسخ
دهید . آرام باشید و واکنشی نشان ندهید. از برقراری تماس چشمی، خندیدن،
عصبانی شدن یا گفتن هر چیزی خودداری کنید. این می تواند فحش دادن را متوقف
کند و از فحش دادن بیشتر جلوگیری کند.
همچنین میتوانید هنگام استفاده از زبان مودبانه به کودک خود توجه مثبت و تحسین کنید.
فحش دادن از روی عصبانیت و ناامیدی
اگر
فحش دادن به دلیل عصبانیت یا ناامیدی باشد، می توانید به فرزندتان کمک
کنید تا احساسات خود را نام ببرد - برای مثال، "می بینم که شما واقعاً
ناامید هستید". این مهم است که کودک شما بداند که احساس کردن این احساسات
خوب است، اما بهتر است آنها را با کلمات مناسب تری بیان کنید.
ممکن است لازم باشد به کودک خود کمک کنید تا از احساسات قوی مانند عصبانیت یا ناامیدی آرام شود . سپس میتوانید روشهای دیگری برای مدیریت احساسات قوی، مانند شمردن تا 10، کشیدن نفسهای عمیق یا صحبت کردن درباره احساسات، به فرزندتان بیاموزید.
همچنین می توانید فرزندتان را تشویق کنید که از کلمات دیگری که توهین آمیز نیستند استفاده کند. برای مثال، میتوانید «تلنگر» یا «لرزیدن» یا حتی کلمات خندهداری را پیشنهاد کنید که شما و فرزندتان با هم میسازید.
فحش دادن هنگام تلاش برای گفتن یک کلمه جدید
گاهی
اوقات فحش دادن به این دلیل اتفاق می افتد که کودک شما سعی می کند کلمه
جدیدی را بیان کند، بنابراین "بشین" و "کامیون" بیشتر شبیه کلمات فحش و
ناسزا می شوند. در این شرایط، بهتر است به آرامی تلفظ فرزندتان را اصلاح
کنید. از توجه بیش از حد به کلمه یا خندیدن به آن خودداری کنید، زیرا این
کار می تواند کودک شما را تشویق کند که آن را دوباره تکرار کند.
اگر فرزندتان به فحش دادن ادامه میدهد یا میخواهید به او کمک کنید درباره فحش دادن بیاموزد، میتوانید با او در مورد انتخاب کلمات صحبت کنید.
کودکان نوپا و پیش دبستانی زیر 4 سال برای درک اینکه چرا فحش دادن برای کودکان خوب نیست، بسیار کوچک هستند. کافی است فقط بگویید "این کلمه خوبی نیست" یا "ما از آن کلمه استفاده نمی کنیم".
کودکان پیش دبستانی همیشه معنای کلمات دشنام را درک نمی کنند، اما می توانند درک کنند که فحش دادن می تواند باعث ناراحتی یا آزار دیگران شود. بنابراین می توانید بگویید: «این کلمه مردم را ناراحت می کند. ما از کلماتی استفاده نمی کنیم که باعث ناراحتی مردم شود. شما همچنین می توانید بگویید که برخی از کلمات وجود دارد که برای کودکان خوب نیست، حتی اگر آنها آنها را از زبان دیگران بشنوند.
کودکان پیش دبستانی بزرگتر ممکن است دریافتند که توضیح ساده در مورد کلمات دشنام کمک می کند. اگر فکر میکنید فرزندتان برای این کار آماده است، میتوانید با سوال از کودکتان شروع کنید که فکر میکند معنی این کلمه چیست. سپس از اصطلاحات عمومی برای توضیح اینکه چرا مشکلی ندارد استفاده کنید. به عنوان مثال، می توانید بگویید: "این کلمه ای برای پو است و استفاده از آن خوب نیست".
اگر به دنبال کمک از یک روانشناس هستید، مهم است که فردی را انتخاب کنید که احتمالاً مؤثر باشد. انجمن روانشناسی آمریکا (APA) سندی را منتشر کرده است که ویژگی های برتر یک روانشناس موثر را نشان می دهد. روانشناسی استراتژیک یک مطب خصوصی در شهر کانبرا است که روانشناسانی را استخدام می کند و به رشد آنها کمک می کند که این ویژگی ها را تجسم می دهند. عوامل زیر عواملی هستند که توسط APA برای مؤثر بودن روانشناسان مهم در نظر گرفته شده است. مهم است که مراجعان این موارد را در مراحل اولیه درمان در نظر بگیرند.
1. مهارت های ارتباط بین فردی خوب
روانشناسان زمان زیادی را صرف انعکاس برداشت های خود و درک تجربیات مشتری می کنند و همچنین راهبردها و روش های جدید تفکر درباره مشکلات را به مراجع آموزش می دهند. آنها همچنین گزارش ها و نامه های بازخوردی را برای سایر متخصصان می نویسند. بنابراین، برای روانشناس بسیار مهم است که بتواند به صورت واضح و موثر ارتباط شفاهی و نوشتاری برقرار کند.
2. امانتداری
برای اینکه روانشناسان موثر واقع شوند، باید اطلاعات بسیار شخصی، دقیق و حساس را از مراجعین دریافت کنند. اگر آنها درک کاملی از پیشینه، زمینه و الگوهای تفکر و رفتار مشتری نداشته باشند، فقط می توانند به آنها کمک کنند. بنابراین، مهم است که یک روانشناس احساس قابل اعتماد بودن را منتقل کند، به طوری که مراجعه کننده احساس راحتی کند و اطلاعات مهمی را برای روانشناس برای فرمول بندی پرونده خود و همچنین فرآیند مداخله به اشتراک بگذارد.
3. تمایل به ایجاد اتحاد با مشتری
روانشناسان با همکاری مراجعین کار می کنند. اگرچه سطح آموزش آنها آنها را در موقعیت برتر در زمینه یک جلسه درمانی قرار می دهد، آنها نمی توانند مؤثر باشند مگر اینکه به عنوان بخشی از اتحاد با مشتری خود کار کنند. این شامل بررسی منظم با مشتری در مورد درک و نظر او از یک مفهوم یا استراتژی خاص، و همچنین پرسیدن ایده های او در مورد اینکه چه چیزی برای وضعیت فعلی آنها مفید خواهد بود و چه چیزی نخواهد بود.
4. فرمول بندی دقیق و به روز مورد را ارائه می دهد
روانشناسان از طریق ایجاد یک "فرمول بندی موردی" که ترکیبی از موارد زیر است، درمان را برای هر مشتری خاص انجام می دهند. عواملی که ممکن است مشتری را مستعد این مشکلات کرده باشد. رویدادهایی که ممکن است باعث ایجاد یا تشدید مشکلات شده باشند. رفتارها، عوامل محیطی و باورهایی که ممکن است مانع از بهبود مشتری شود. و جنبه هایی از شخصیت و موقعیت مشتری که ممکن است به پیشرفت آنها کمک کند. برای روانشناسان مهم است که برداشتهای خود را با مراجعان به اشتراک بگذارند تا از طریق آگاهی از عوامل مؤثر در مشکلات، بازخوردی در مورد دقت به دست آورند و مراجع را توانمند کنند.
5. دارای یک برنامه درمانی منسجم و قابل قبول
هنگامی که فرمول موردی تهیه شد، برای روانشناسان مهم است که یک سبک درمانی و طرحی را انتخاب کنند که نشان داده شده باشد هنگام کار با مشتریانی که نگرانی های مشابهی دارند، موثر است. یک برنامه درمانی شامل اهداف کلی و یک منطق روشن در مورد روش هایی است که برای دستیابی به آنها استفاده می شود. روانشناسان مختلف رویکردهای متفاوتی برای درمان یک مشکل دارند. بنابراین مهمترین عامل این است که روانشناس برای استفاده از آن منطق روشنی داشته باشد.
6. به روش درمانی که استفاده می کنند اعتقاد دارد
همانطور که در بالا ذکر شد، روانشناسان همه رویکردهای متفاوتی برای درمان یک مشکل دارند. این به آموزش هایی که به آنها داده شده، رویدادهای توسعه حرفه ای که در آن شرکت کرده اند و ترجیحات شخصی آنها بستگی دارد. این بدان معنا نیست که یک روش خاص «بهتر» از روش دیگر خواهد بود – آنچه مهمتر از همه این است که روانشناس تا چه اندازه در استفاده از سبک درمانی مطمئن است و تا چه اندازه با باورها و سبک شخصی او همخوانی دارد. روانشناسی که درمان را به شیوه ای مردد یا اکراه ارائه می کند، بسیار کمتر احتمال دارد که مؤثر باشد.
7. به طور منظم پیشرفت مشتری را بررسی کنید
برای روانشناسان مهم است که به طور منظم با مراجعه کننده در مورد عملکرد روزانه و وضعیت عاطفی او چک کنند. این باید از طریق ترکیبی از معیارهای عینی تر (مثلاً مقیاس های خود گزارش دهی)، جمع آوری اطلاعات در مورد فعالیت های مشتری، و به سادگی از او پرسیدن وضعیت آنها انجام شود. آنها باید شواهدی به دست آورند که نشان دهد درمان آنها به نفع مشتری است تا در مورد نحوه استفاده از جلسات آینده تصمیم بگیرند.
8. با ویژگی های مشتری سازگار است
روانشناسان باید درمان را متناسب با باورها، قابلیت ها، زمینه و مشکلاتی که هر مشتری با آن مواجه است، تطبیق دهند.
9. امید و خوش بینی را در مشتری القا می کند
برای اینکه تغییر ایجاد شود، مشتری باید باور داشته باشد که قادر به انجام آن است. اغلب مراجعین با توقعات کم در مورد توانایی خود برای تغییر به درمان مراجعه می کنند، یا قصد دارند برای «رفع» آنها کاملاً به درمانگر تکیه کنند. برای روانشناسان مهم است که ویژگی های مراجع را برجسته کنند که آنها را قادر می سازد در طول درمان و بعد از آن تغییرات مثبتی ایجاد کنند. به هر حال، این مشتری است که باید بیشتر کار سخت را در درمان انجام دهد!
10. حساسیت به زمینه های مختلف فرهنگی
هر روانشناس از نظر ارزش ها و انتظارات خود در جنبه های مختلف زندگی تحت تأثیر تربیت فرهنگی خود قرار می گیرد. علاوه بر این، بسیاری از پروتکلهای درمانی تحت تأثیر ارزشها و روشهای استدلالی قرار گرفتهاند که در فرهنگی که در آن توسعه یافتهاند، رایجتر هستند. مهم است که روانشناسان به این حقایق توجه داشته باشند تا از فرافکنی ارزش ها و انتظارات به مشتریانی با پیشینه های فرهنگی مختلف که ممکن است آنها را با آنها در میان نگذارند اجتناب کنند.
11. خودآگاهی
مشابه حساسیت فرهنگی، برای مراجعان مهم است که از آنچه ممکن است در جلسات درمانی منجر به پاسخ های غیر مفید شود، آگاه باشند. روانشناسان نباید مسائل شخصی خود را با مراجعان در میان بگذارند و نمی توانند تحت تأثیر تجربیات خود در هنگام برخورد با مراجع به گونه ای که در درمان اختلال ایجاد کند. خودآگاهی مهارت بسیار مفیدی است که باید برای روانشناسان برای دستیابی به عینیت و عملکرد مشتری محور داشته باشد.
12. از تمرین مبتنی بر شواهد استفاده می کند
روانشناسان باید از پروتکل های درمانی استفاده کنند که نشان داده شده است برای مراجعانی که مشکلات مشابهی دارند موثر است. آنها باید بتوانند یک منطق قوی برای رویکرد خود و همچنین شواهدی ارائه کنند که نشان دهد این رویکرد قبلاً با تعداد قابل توجهی از مشتریان قبلی مؤثر بوده است.