اقتدار به معنای تسلط است. یعنی یک نفر بر دیگری تسلط دارد. چنین برتری در میان افراد برابر وجود ندارد. تسلط، زور و قدرت باید به تکنیک های برابری طلبانه تبدیل شود. پاداش و تنبیه به سیستم اجتماع استبدادی تعلق دارند. امروزه، کل ساختار اجتماعی تغییر کرده است. کودکان صاحب موقعیت اجتماعی برابری با بزرگسالان شده اند و بزرگسالان دیگر موقعیت برتری نسبت به کودکان ندارند. چه ما بدانیم و چه ندانیم، کودکان دیگر بزرگسالان را به عنوان قدرت برتر به رسمیت نمی شناسند. کودکان امروزی تمایل دارند در برابر تنبیه از حقوق خودشان دفاع کنند. آنها در بهترین حالت صرفا نتیجه ای موقتی از تنبیه می گیرند. تنبیه فقط به کودک کمک می کند قدرت بیشتری برای مقاومت و نافرمانی به دست آورد.
یک عامل مفید برای تحول کودک آن است که والدین در مورد حدود و قوانین توضیح دهند. مذاکره مشترک باعث می شود کودک ببیند که آرزوها و ایده هایش در راه حلی انعکاس می یابند. در ضمن، این نوع مذاکره در راستای کنار آمدن با بچه های دیگر و تعارضات، الگویی مهم برای کودک ایجاد می کند. در قطب دیگر، والدین قوانین و مطالبات خشکی را وضع می کنند که کودک قادر به درک آنها نیست. او باید مطیع و زیر سلطه مقررات آنها باشد چون هر رفتار بیرونی بر خلاف مقررات والدین، می تواند واقعا مورد تنبیه قرار گیرد. مشخص نیست که آیا کودک می تواند مقصود این مطالبات را درک کند یا می تواند این معیارها را درونی سازد. به همان اندازه برای بچه ها دشوار است وقتی والدین بیش از حد در رسیدگی به پیروی کردن از قوانین ضعیف عمل کنند. کودک ممکن است بعدها به یک زورگو تبدیل شود و بر طبق خواسته هایش به همه افراد اطرافش دستور دهد. فقدان حدود بیرونی می تواند تهدیدآمیز نیز باشد، زیرا کودک در این صورت اسیر تکانه هایش خواهد بود.
درمان اختلال اضطراب و افسردگی کودکان
افراد زمانی برای ازدواج دوم اقدام کنند که با گذشته خود کنار آمده باشند و بتوانند آن را رها کنند. رها کردن گذشته به این معنی نیست که شما افکار و احساسات مربوط به ازدواج قبلی خود را سرکوب کنید و اصلاً راجع به آنها حرف نزنید. گاهی حرف زدن با یک دوست و یا در میان گذاشتن احساسات منفی با یک مشاور به شما کمک میکند که آنچه را که در ذهنتان شما را میآزارد حل کنید و درنتیجه از شر آن رها شوید.
️بسیاری از مواقع افراد در ازدواج مجدد معیارهای بسیار بالایی برای خود وضع میکنند و دیگر تحمل کوچکترین نقص و ایرادی را از طرف مقابل خود ندارند. این کمال طلبی باعث میشود که شما در برابر نقصها و مشکلاتی که از طرف مقابل خود میبینید انعطافپذیری کمتری از خود نشان دهید و درنتیجه اختلافات و تعارضات بیشتری را تجربه کنید.
️بسیاری از اختلافاتی که زوجین تجربه میکنند از ناتوانی آنها در برقراری یک ارتباط مؤثر و موفق نشات میگیرد. در یک ارتباط مؤثر شما باید انتظار اختلافنظر را از سوی یکدیگر داشته باشید و با مدیریت هیجاناتتان بتوانید به نیازها و خواستههای هم گوش دهید و گفتگویی بدون پرخاشگری با یکدیگر داشته باشید. مهارت های ارتباطی مناسب به میزان بسیار زیادی احتمال موفقیت شما را در ازدواج بالا میبرند.
بسیاری از افرادی که قصد دارند دوباره ازدواج کنند از ازدواج قبلی خود فرزند یا فرزندانی دارند. معمولاً پذیرش ازدواج دوباره برای بچهها سریع اتفاق نمیافتد و ممکن است آنها در برابر فردی که میخواهید با او ازدواج کنید موضع بگیرند. در این شرایط لازم است که شما پیش از اینکه تصمیم ازدواج خود را قطعی کنید در این باره با فرزندان خود صحبت کنید، نیازها و خواستههایشان را بشنوید و به آنها نشان دهید که برای احساسات منفیشان اهمیت و ارزش قائل هستید.
پس از طلاق، باید اجازه دهید مدت زمانی بگذرد، سپس برای ازدواج مجدد اقدام کنید، شما بلافاصله بعد از جداییتان به دلیل عدم بهبود کامل مشکلات روحی و روانی خود احتمال شکست در ازدواج مجددتان بیشتر خواهد بود. بنابراین به خود فرصت داده تا برای ازدواج مجدد آماده شوید، باید به جایی رسیده که به رابطه قبلی خود فکر نکنید و غم ناشی از طلاق بطور پر رنگی در ذهنتان وجود نداشته باشد.
مشاوره آنلاین قبل از ازدواج در تهران
یک کودک مطمئن به خود در مورد کودکان دیگر کنجکاو است و می خواهد با آنها بازی کند. گشودگی نسبت به بچه ها و توانایی پیشنهاد دادن اینکه چه بازی ای انجام شود، قطب مثبت را ایجاد می کند. کودکانی که ترسو هستند، به دوری گزینی از همسالانشان متمایل می باشند که همین همسالان اغلب از بازداری و ترس های آنها به عنوان موقعیتی برای مسخره کردن و نادیده گرفتن استفاده می کنند. به همان میزان، تلاش بچه ها برای سلطه بر همسالانشان، ترساندن، تهدید کردن و آسیب رساندن به بچه های دیگر، ناگوار است. برای آنها، تنها نوع تماس اجتماعی، اجبار بچه های کوچکتر به پشت سر گذاشتن چیزی است که خودشان به هنگام کودکی تحمل کرده اند. آنها با همسالان خود، احساس دوستی را تداعی نمی کنند، در عوض احساس قدرت و پیروزی را به یاد می آورند.
اینکه آنقدر او را مشغول کارهای خانه بکنید که وقتی برای پرداختن به کارهای مورد علاقه اش نداشته باشد. نتواند سر کار برود یا اگر برود انقدر ذهنش درگیر باشد که نتواند استعدادها و توانایی هایش را شکوفا کند. اینکه ذهنش علاوه بر پرداختن به بچه ها و کارهای خانه، درگیر موجودی یخچال و فریزر باشد. آن قدر که فراموشی بگیرد و یه کارهایی را یادش برود. نمی دانید چقدر سخت است برای ما زنان که در ذهنمان همه چیز باشد جز خودمان. اینکه هر روز و هر روز کارهای تکراری انجام دهیم.....اینکه غرق شویم در روزمرگی. یک زن دلش میخواهد در خودش غرق شود، کتاب بخواند، در شغلش پیشرفت کند، ورزش کند، قهوه ای بنوشد، موسیقی گوش کند، لاک بزند و به خودش برسد تا یادش بیاید کیست. زمانی که دستانش به روزمرگی زنجیر شود، عصبی و افسرده میشود. از یک زندانی زنجیر شده توقع زیبا و جذاب ماندن و درست انجام دادن همه کارها را نداشته باشید. فروید از مفهومی به نام " جنون یا سایکوز زن خانه دار" صحبت کرده است. زمانی که در آن یک زن تمام روز را به نظافت خانه و اسباب و وسایل آن و پاکیزه نگهداری آنها مشغول میدارد. این سایکوز قطعا یکی از اشکال شسشوی وسواسی است اما زنان مبتلا هیچگونه بصیرتی به بیماری خود ندارند. آنها آنقدر از تغییر شرایط خود ناتوان میشوند که در ازای سلامت روانشان، با شرایط سازگار می شوند.