برای درک چگونگی عملکرد CBT، ابتدا به درک نحوه عملکرد اضطراب کمک می کند. اضطراب جدی درمان نشده در طول زمان بدتر می شود، نه بهتر، زیرا کودک می آموزد که اجتناب حداقل در کوتاه مدت در کاهش اضطراب موثر است. اما همانطور که کودک - و در واقع، کل خانواده - برای جلوگیری از ایجاد این ترس ها تلاش می کنند، فقط قدرتمندتر می شوند. هدف در CBT اساساً حذف رفتار اجتنابی است.برای ارتباط با روانشناس کودک در تهران اینجا کلیک کنید
یکی از مهم ترین تکنیک ها در CBT برای کودکان مبتلا به اضطراب،مواجهه و پیشگیری از پاسخ نام دارد ایده اصلی این است که بچهها در گامهای ساختاریافته، تدریجی و در یک محیط امن در معرض چیزهایی قرار میگیرند که باعث ایجاد اضطراب آنها میشود. همانطور که آنها به نوبه خود به هر یک از محرک ها عادت می کنند، اضطراب از بین می رود و آنها آماده هستند تا محرک های قدرتمندتری را به کار گیرند.
مواجهه درمانی با گفتار درمانی سنتی که در آن بیمار و درمانگر ممکن است ریشه های اضطراب را به امید تغییر رفتارشان کشف کنند بسیار متفاوت است. در مواجهه درمانیسعی می کنیم برای رهایی از ترس، رفتار را تغییر دهیم.
مواجهه درمانی بر انواع مختلفی از اضطراب، از جمله اضطراب جدایی ، فوبیا، اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) و اضطراب اجتماعی موثر است .
برای کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی این روند با کمک به آنها و والدینشان شروع می شود، تا کمی از اضطراب فاصله بگیرند و شروع کنند به آن به عنوان چیزی جدا از آنچه که هستند فکر کنند. یکی از راههایی که من این کار را انجام میدهم این است که از آنها بخواهم آن را بهعنوان «قلدر در مغز» تصور کنند، و من بچهها را تشویق میکنم که اسمی برای قلدر بگذارند و با او صحبت کنند. بچههایی که با آنها کار کردهام، او را جادوگر، آقای رئیس، چاکی، جوکر، و در مورد برخی از نوجوانان، نامهایی میگویند که من نمیتوانم اینجا تکرار کنم.
توضیح میدهیم که میخواهیم مهارتهای مقابله با قلدر را آموزش دهیم، و به کودکان این ایده را میدهیم که میتوانند اضطراب خود را به جای کنترل کردن آن کنترل کنند.
همچنین مهم است که به بچه ها کمک کنیم تا بفهمند اضطراب آنها چگونه بر زندگی آنها تأثیر می گذارد. من واقعاً ممکن است کارهایی را ترسیم کنم که یک کودک به دلیل ترسهایش نمیتواند انجام دهد - مانند خوابیدن در رختخواب خود ، یا رفتن به خانه دوست ، یا تقسیم وعدههای غذایی با خانواده خود - و این که چه احساسی در آنها ایجاد میکند. اینکه بچهها بفهمند اضطرابشان چگونه کار میکند و جلب اعتمادشان مهم است، زیرا قدم بعدی - مقابله با ترسهایشان - به اعتماد آنها به من بستگی دارد.
با پذیرش مشاهدات رابرت فراست مبنی بر اینکه "تنها راه حل است"، مواجهه درمانی به آرامی و به طور سیستماتیک به کودک کمک می کند تا با ترس های خود روبرو شود، بنابراین آنها می توانند یاد بگیرند که اضطراب خود را تا زمانی که فروکش کند تحمل کنند به جای اینکه با جستجوی اطمینان، فرار، اجتناب یا درگیر شدن در واکنش نشان دهند. رفتارهای تشریفاتی مانند شستن دست ها
اولین قدم شناسایی محرک ها است. ما یک «سلسله مراتب ترسها» را طراحی میکنیم - مجموعهای از چالشهای فزاینده، که هر کدام قابل تحمل هستند و با هم باعث پیشرفت قابل توجهی میشوند. به جای اینکه با اصطلاحات سیاه و سفید فکر کنند - من نمی توانم سگی را لمس کنم یا نمی توانم از روی پل عبور کنم - از بچه ها خواسته می شود تا درجات دشواری را در نظر بگیرند. ممکن است از کودکی که ترس از آلودگی دارد، بپرسیم: «در مقیاس 1 تا 10، لمس کردن دستگیره در با یک انگشت چقدر دشوار است؟ برای دست زدن و باز کردن در؟»
برای کودکی که از استفراغ ترس دارد ، ممکن است بپرسیم: نوشتن کلمه استفراغ چقدر دشوار است؟ اگر این عدد 3 باشد، گفتن "امروز استفراغ خواهم کرد" ممکن است 5 باشد. دیدن کارتونی از کسی که استفراغ می کند ممکن است 7 امتیاز دهد. برای تماشای یک ویدیوی واقعی از فردی که استفراغ می کند ممکن است 9 باشد. در بالای سلسله مراتب باید احتمالا چیزی می خورد که کودک فکر می کند باعث استفراغ او می شود. با رتبهبندی این ترسهای مختلف، بچهها متوجه میشوند که برخی از آنها کمتر افراطی و قابل کنترلتر از آن چیزی هستند که فکر میکردند.
در مرحله بعد، کودک را در خفیف ترین شکل ممکن در معرض محرک قرار می دهیم و تا زمانی که اضطراب فروکش کند از او حمایت می کنیم. ترس، مانند هر احساسی، با گذشت زمان کاهش مییابد و کودکان با کاهش اضطراب، احساس تسلط پیدا میکنند.