خشونت برای زنان آسیبدیده، به عواقب جسمی، روانی، اجتماعی و حتی مرگ منجر شود. از سوی دیگر خشونت علیه زنان همیشه خشونت علیه فرزندان آنها است حتی اگر بهطور مستقیم مورد حمله قرار نگیرند. به عنوان مثال تنها مشاهده خشونت میتواند برای ایجاد اختلالات خواب، اختلالات رشدی، پرخاشگری یا اضطراب کافی باشد.
انتقال رفتار خشونتآمیز و آسیب به نسلهای بعدی نیز از پیامدهای خشونت علیه زنان است زیرا کودکانی که خشونت و پیامدهای آن را تجربه کرده یا شاهد آن هستند، این خشونت را بهعنوان راهی برای حل تعارض میپذیرند و زنانی که خشونت را تجربه کردهاند بهطور ناخودآگاه تجربه آسیبزای خود در قالب اضطراب، استرس و واکنشهای دفاعی به فرزندان و نوههای خود منتقل کنند که این امر تأثیر نامطلوبی بر پیوند درون خانواده دارد.
خشونت علیه زنان پیامدهای گستردهای نیز برای جامعه دارد و اثرات نامطلوب آن روی کل شبکه اجتماعی، برای نسلها قابل احساس است. هنگامی که زنان از دسترسی به آموزش یا انتخاب حرفه خود محدود میشوند، جامعه در حال از دست دادن سهم بالقوه نیمی از جمعیت خود است. علاوه بر این، بسیاری از زنان نمیتوانند به تأمین معیشت خانواده خود کمک کنند و فرصتهای آموزشی ضعیف برای دختران و زنان بهطور مستقیم با فقر، مرگومیر کودکان و مادران و حتی فاجعه آبوهوایی مرتبط است.
زنانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند از آسیبهای جسمی و روانی بسیاری رنج میبرند که منجر به غیبت آنها از محل کار میشود و این امر باعث کاهش بهرهوری شرکتها و آسیب به اقتصاد ملی میشود. جامعه همچنین هزینههای خشونت علیه زنان را در قالب هزینههای ایجاد خانههای امن برای زنان، پروندههای قضائی، مداخله پلیس و درمانهای روانی یا پزشکی متحمل میشود.